جدول جو
جدول جو

معنی ته دیگ - جستجوی لغت در جدول جو

ته دیگ
ورقه ای از پاکیزه کردنپیراستن پاک داشتن، پاکیزه کردن اخلاق، اصلاح کردن از عیب و نقص (شعر یا نثر را)، پیرایش، پاکیزگی، جمع تهذیبات. یا تهذیب اخلاق. (علم)، یا تهذیب نفس
فرهنگ لغت هوشیار
ته دیگ
مقداری از پلو که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته گیره
تصویری از ته دیگ
تصویر ته دیگ
فرهنگ فارسی عمید
ته دیگ
((تَ))
ورقه ای از برنج، سیب زمینی یا نان که در ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد
تصویری از ته دیگ
تصویر ته دیگ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ته ریش
تصویر ته ریش
ریش اندک ریش با موهای اند که بر صورت ظاهرباشد محاسن کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
آستر رنگی کم رمق که بوسیله آن جای عوامل و عناصر یک تابلو مشخص میشود. نقاش بروی ته رنگ رنگ اصلی را قرار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
پلویی که در میان آن قطعات بزرگ گوشت نهاده و پخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
سوم سومین ثالث: سه دیگر پزشکی که هست ارجمند بدانندگی تام کرده بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شه دین
تصویر شه دین
شاه دین، کنایه از حضرت علی (ع) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته ریش
تصویر ته ریش
ریش کوتاهی که چند روز تراشیده نشده است، موهایی که تازه بر صورت روییده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
غذایی که از گوشت، ماست، زعفران، تخم مرغ، ادویه و امثال آنکه بین لایه های پلو قرار می دهند، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته دار
تصویر ته دار
آنچه دارای عمق و گودی باشد مانند بشقاب یا ظرف دیگر، آنچه دارای پایه باشد مانند جام و پیاله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته رنگ
تصویر ته رنگ
نخستین رنگ که نقاش به در و پنجره یا دیوار می زند، آستر، در هنر نقاشی رنگی که ابتدا بر روی تابلو می زنند و سپس رنگ های اصلی را به کار می برند، کنایه از اثری خفیف و اندک از هر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته رنگ
تصویر ته رنگ
((تَ. رَ))
آستر، رنگی که ابتدا به روی تابلو می زنند و بعد رنگ اصلی را به کار می برند
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترسانیدن، ترساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تهدیه
تصویر تهدیه
ارمغان فرستادن، جداکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدین
تصویر تهدین
خوشنود و راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
بیم کردن، ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهادی
تصویر تهادی
بهم هدیه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترساندن، بیم دادن، بیم عقوبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهادی
تصویر تهادی
برای یکدیگر هدیه فرستادن، به هم هدیه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
((تَ))
ترسانیدن، بیم دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهدیم
تصویر تهدیم
ویران ساختن بنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
Endangerment
دیکشنری فارسی به انگلیسی